به گزارش شهرآرانیوز؛ در مطلب زیر تحلیل چند اثر مهم درباره دشمنی رژیم صهیونیستی با رسانه آمده است.
روزنامهنگاری در اوضاع بحرانی موضوع کتابهای بسیاری بوده است؛ خبرنگاران و نویسندگان زیادی هستند که یا دریافتها و تجربههای شخصی خود را از حضور در موقعیتهای پرآشوب مثل مناطق جنگزده روایت کردهاند، یا، با دادن جنبههای آکادمیک به آنها، پژوهشی برای مخاطبان عام و خاص تدارک دیدهاند.
«کشتن پیامآور: روزنامهنگاران در خطر جنگ مدرن» (Killing the Messenger: Journalists at Risk in Modern Warfare) یکی از همین عناوین است، کتابی اثر هربرت فورستل، نویسنده آمریکایی، که بهدلیل پرداختن به مسائل مرتبط با آزادی بیان و رسانه شهره است. این اثر، که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است، چنانکه از نامش برمیآید، بر دو چیز متمرکز است: حرفه روزنامهنگاری و وضعیت جنگی. جزئیات بیشتر را در ادامه میخوانید.
نویسنده در این اثر به بررسی و تحلیل خطراتی میپردازد که خبرنگاران جنگی در دوران معاصر با آن روبهرو هستند. فورستل از این میگوید که در گذر زمانْ شکل و ماهیت تهدیدها علیه روزنامهنگاران در مناطق جنگی بهشکل بنیادینی تغییر کرده است. او کتابش را با نگاهی تاریخی به حرفه خبرنگاری جنگی آغاز میکند و به چهرههای شاخصی اشاره میکند مانند ارنی پیل (خبرنگار آمریکایی که در حین پوشش اخبار جنگ جهانی دوم در جبهههای نبرد کشته شد) و ادوارد آر. مورو (دیگر خبرنگار آمریکایی که در جنگ جهانی دوم حضور داشت و بعدها افتخارات بسیاری کسب کرد).
فورستل، همچنین، توضیح میدهد که در گذشته خبرنگاران، عمدتا، قربانیان تصادفی درگیریها بودند و خطر اصلی برای آنها بمب و گلوله بود، اما امروز این قشر بهطور فزایندهای به اهداف عمدی برای طرفهای درگیر در جنگ تبدیل شدهاند، به این معنا که آنها دیگر صرفا شاهدان بیطرف تلقی نمیشوند، بلکه بهعنوان بازیگران یا حتی مهرههایی در درگیریها دیده میشوند.
در این میان، پرسش اصلی کتاب این است که چرا این تغییر رخ داده است: آیا این مسئله صرفا بهدلیل وحشیانهترشدن ماهیت جنگهای مدرن است یا اینکه خود حرفه روزنامهنگاری تغییر کرده و خبرنگاران را به بخشی از منازعه تبدیل کرده است؟
کتاب، در قدم بعد، تلاش میکند به این پرسش پاسخ بدهد. به این منظور، ترکیبی از تحلیلهای تاریخی، گزارشهای دستاول، و مصاحبههایی اساسی با خبرنگارانی که تجربیات هولناکی مانند ربایش، شکنجه و اسارت را از سر گذراندهاند مقابل مخاطب قرار میگیرد. یکی از برجستهترین نمونهها در کتاب داستان تری اندرسون، خبرنگار «آسوشیتدپرس»، است که نزدیک به هفت سال در لبنان گروگان بود. فورستل، از طریق روایتهای شخصی این خبرنگاران، تصویری زنده و تکاندهنده از واقعیتهای جدید کار در مناطق جنگی ترسیم میکند.
کتاب، پس از آنکه نشان میدهد که خبرنگاران چگونه از شاهدان جنگ به اهداف استراتژیک برای گروههای متخاصم تبدیل شدهاند، به این میپردازد که ربودن یا کشتن یک خبرنگار میتواند توجه رسانهای گستردهای را به یک گروه جلب کند یا بهعنوان ابزاری برای فشار سیاسی استفاده شود. فورستل، در ذکر دلایل هدفقرارگرفتن خبرنگاران، ازجمله سوءظن به جاسوسی، تلقیشدن بهعنوان نماینده یک دولت یا فرهنگ متخاصم، و یا صرفا خارجیبودن آنها را برمیشمارد.
نویسنده، در این بخش، مسائلی مانند همراهشدن خبرنگاران با واحدهای نظامی و هزینهها و فایدههای آن برای حفظ بیطرفی و امنیت را نیز بررسی و نقد میکند. روایتهای شخصی نیز -که به داستان خبرنگارانی اختصاص دارد که مستقیما با این خطرات روبهرو شدهاند- تنها تشریح خطرات فیزیکی نیستند، بلکه، همچنین، از آسیبهای روانی و معضلات اخلاقیای خبر میدهند که این خبرنگاران با آن دستوپنجه نرم میکنند. ارائه راهکارهای حفاظتی بخش پایانی این کتاب را تشکیل میدهد.
تحلیل محتوای کتاب «کشتن پیامآور» و تطبیق آن بر اقدامات دولت اسرائیل، بهویژه در درگیریهایش با فلسطینیان، نتایج قابلتأمل و مستقیمی بهدست میدهد. کتاب فورستل استدلال میکند که در جنگهای مدرن روزنامهنگارانْ دیگر قربانیان تصادفی نیستند، بلکه بهطور فزایندهای به اهداف حمله عامدانه تبدیل میشوند تا روایت جنگ کنترل شود.
با اِعمال این چارچوب بر اقدامات اسرائیل، میتوان نتایج زیر را استنتاج کرد:
کتاب فورستل بر این تغییر پارادایم تأکید دارد. درباره اسرائیل، سازمانهای بینالمللی حقوقبشر و آزادی رسانهها مانند کمیته حفاظت از خبرنگاران (CPJ)، خبرنگاران بدون مرز (RSF) و سازمان ملل متحد بارها آن را به هدف قراردادن عمدی خبرنگاران، بهویژه خبرنگاران فلسطینی، متهم کردهاند. این اقدامات شامل موارد زیر است:
الف. کشتار و جراحت: آمار بالای خبرنگاران کشته و زخمیشده توسط نیروهای اسرائیلی، بهویژه در جنگ غزه، این ایده را تقویت میکند که این حوادث صرفا «تصادفی» نیستند. مورد مشهور شیرین ابوعاقله، خبرنگار الجزیره، که با وجود پوشیدن جلیقه و کلاه خبرنگاری به ضرب گلوله کشته شد، نمادی از این رویکرد است. تحقیقات متعدد از سوی نهادهای خبری و حقوقبشری به این نتیجه رسید که او توسط نیروهای اسرائیلی هدف قرار گرفته بود.
ب. بمباران دفاتر رسانهای: حمله به برجهای حـــاوی دفـــاتـــر رســــــانـــههـــای بینالمللی مانند آسوشیتدپرس (AP) و الجزیره در غزه مصداق بارز ازبینبردن زیرساختهای پیامرسانی است. اسرائیل این اقدامات را با ادعای حضور نیروهای حماس در این ساختمانها توجیه میکند، اما این توجیهات اغلب از سوی رسانههای مذکور رد شده و بهعنوان تلاشی برای خاموشکردن صدای رسانهها تلقی میشود.
همانطور که فورستل بیان میکند، یکی از دلایل اصلی هدف قراردادن خبرنگاران، کنترل انحصاری روایت جنگ است. با حذف یا ارعاب شاهدان مستقل، طرف درگیر میتواند نسخه مطلوب خود از وقایع را بدون مخالفت ترویج دهد. درباره اسرائیل، این اقدامات نتایج زیر را به همراه دارد:
الف. ایجاد خلأ اطلاعاتی: با کشتن، زخمیکردن، بازداشت یا مسدودکردن دسترسی خبرنگاران به مناطق درگیری (مانند غزه)، اسرائیل جریان آزاد اطلاعات را محدود میکند. این امر باعث میشود که گزارشهای مربوط به تلفات غیرنظامیان، تخریب زیرساختها، و بحرانهای انسانی کمتر به گوش جهانیان برسد.
ب. ارعاب و خودسانسوری: حملات مکرر به خبرنگاران، فضایی از ترس ایجاد میکند که میتواند به خودسانسوری در میان سایر روزنامهنگاران منجر شود. خبرنگاران ممکن است از پوششدادن برخی موضوعهای حساس یا حضور در مناطق پرخطر خودداری کنند.
فورستل به این موضوع میپردازد که چگونه طرفهای جنگْ خبرنگاران را بهعنوان «بازیگر» یا «همدست دشمن» معرفی میکنند تا حمله به آنها را توجیه کنند. دولت و ارتش اسرائیل نیز مکررا خبرنگاران و رسانههای فلسطینی (و گاهی بینالمللی) را به «ارتباط با تروریسم» یا «تبلیغات برای حماس» متهم میکنند. این برچسبزنیْ قداست و مصونیت حرفهای خبرنگار را از بین برده و آنها را به اهدافی مشروع در میدان نبرد تبدیل میکند.
یکی از نتایج ضمنی که میتوان از تحلیل فورستل گرفت این است که، وقتی کشتن پیامرسان به یک استراتژی تبدیل میشود، عاملان آن کمتر موردبازخواست قرار میگیرند. گزارشهای متعدد سازمانهای حقوقبشری نشان میدهد که تحقیقات اسرائیل درباره کشتار خبرنگاران توسط نیروهایش بهندرت به محاکمه یا مجازات معناداری منجر شده است. این فرهنگ مصونیت از مجازات چرخه خشونت علیه خبرنگاران را تداوم میبخشد.